یاشاریاشار، تا این لحظه: 17 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

تولدت مبارک

باسواد شدنت مبارک

پسر گلم: امروز ٨ آبان ماه بود و وقتی از مدرسه اومدی یه ذوقی تو نگاهت بود که نگو!!!! پسر خوبم امروز برای اولین بار، با دستهای ظریف و کوچکش می تونست بنوبسه. تونسته بود با نوشتن کلمه بابا ، حس دوست داشتن بابا رو به خودش بفهمونه. وقتی کلمه آب رو نوشتی اونقدر خوشحال بودی که نگو. مرتب از به وجود اومدن آب ازم سوال می کردی !! آره عزیزم ، تو از امروز باسواد شدی و نمی دونی تو دل من و باباجونی چی می گذره!!! وقتی دفتر مشقت رو باز کردم از خوشحالی داشتم بال در میاوردم. یک صفحه کامل پر از آب و یک صفحه دیگه پر بود از بابا. فدات بشم که انقدر نوشتنت هم مثل خودت تمیز و قشنگه. خانم سلطانی جونی هم برات دو تا مهر هزارآفرین زده بود. از آم...
8 آبان 1391

نوشتن اولین کلمه

بالاخره بعد از یادگیری سرمشق هاتون، نوبت به حروف شد و امروز تونستی کلمه آب رو برای اولین بار بنوبسی. برای یادگیری این درس، امروز شما رو به پارک شقایق بردند و با اجرای نمایش خانم ها سلطانی و بسطامی(معلمین کلاس اول) تونستید کلمه آب رو بنویسید. پسرم یاشار جان: آغاز نوشتن و یادگرفتن رو بهت تبریک می گم. امیدوارم همیشه موفق باشی. ...
6 آبان 1391

جشن قرآن

با یاد خدای مهربان ای نهال گلستان ایمان، سلام خدا برتو ای نونهال تازه روییده در باغ ایمان، بر تو مبارک باد این دوران دلت، همیشه بهاری باد. امروز 16 مهرماه 1391، ساعت 11 صبح براتون جشن قرآن گرفتند.  از طرف مدرسه کارت دعوت بهتون دادند و از من و بابا خواستند تا تو این جشن شرکت کنیم. بابا به خاطر مشغله کاری نتونست با ما بیاد ولی من ، طبق معمول، بهار رو خونه مامانی اکرم جونی گذاشتم و باهات اومدم تا پاکی وجودت رو ، در عالم پاک بهشتی از نزدیک ببینم. با پوشیدن عبا و کلاه ، یک حاج آقا شدی و  من از دور که نگات می کردم دلم برات پر می زد. پسر گلم: ورودت رو به باغ ایمان تبریک می گم. امیدوارم ، درخت پا...
16 مهر 1391

مشق اول

امروز ، اولین روز از مهر ماهه و همه بچه ها با رفتن به مدرسه و آغاز سال جدید مثل پسر من که یک سال دیگه بزرگتر شده ، خیلی خوشحالند. البته عسل مامان چون کلاس اولی بود 29 شهریور به مدرسه رفت ، ولی از امروز اولین مشق یاشار شروع شده و خودش از این بابت خیلی خوشحاله. قربونت برم مامانی جون!!! وقتی به خونه اومدی، هنوز لباسهات تنت بود که نشستی و نگاره 1 رو از کتاب فارسی برام تعریف کردی. نمی دونی چه ذوقی داشتی!!! البته من بیشتر!!!! خانم سلطانی تو دفترت، دو تا مهر هزارآفرین زده بود. آخه می گفت یاشار اولین نفری بود که تمیز و سریع  تکلیفش رو در کلاس به من تحویل داد. فدات بشم که اینقدر فرز و تمیزی!!!    منم از اولین مشقی که نو...
1 مهر 1391

جشن شکوفه ها سال تحصیلی 92 - 91

یکسال پیش در چنین روزی یاشار جون، به جشن غنچه ها دعوت شده بود. از خاطرات اون جشن و دوره پیش دبستانی کلی مطلب نوشتم. یاشار من امسال وارد 7 سالگی شد و به عبارتی شد کلاس اولی!!!!   امروز  چهارشنبه، 29 شهریور روز کلاس اولی ها بود. شکوفه هایی که وارد مهمترین مرحله زندگیشون شدند.  عسل مامان هم جزیی از این شکوفه ها بود. امروز تو دل مامان یه غوغایی بود.  یه چیزی بود که نمی شه بیان کرد. حال من رو فقط مامان های کلاس اولی می تونند درک کنند.  وقتی برای اولین بار وارد مدرسه شدی از خوشحالی گریه ام گرفت. خوشحالیم به خاطر بزرگ شدن تو بود. به خاطر این بود که کم کم خوندن و نوشتن یاد می گیری و خیلی چیزهای دیگه ... ...
29 شهريور 1391