پسر خوبم، با اومدنت دنیایی از مهر و محبتت رو با خودت آوردی و من و بابا رو عاشق و دیوونه خودت کردی. آخه اولین بچه ای بودی که تو خونمون پا گذاشتی. اولین باری که خواستم شیرت بدم رو از یاد نمی برم. آخه تو ، اون روز چشم چپت کاملا باز بود و یه چشمی داشتی به من نگاه می کردی. نمی دونی مامانی جونم چه کیفی داشت! بابا هم که مرتب داشت از من و تو فیلم می گرفت. حالا هر روز که از اون روزها می گذره من و تو بیشتر و بیشتر به هم نزدیکتر می شیم. عزیزکم: آرزو می کنم دنیای وجودت پر از مهر و صفا باشه. چندتایی از عکسهای دوران ٦ تا ٨ ماهگیت رو گذاشتم تا هر وقت می بینی یاد من و بابا باشی و بگی یادشون به خیر! دوست دارم ...