یاشاریاشار، تا این لحظه: 17 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

تولدت مبارک

جشن غنچه ها سال تحصیلی 91 - 90

1390/6/28 12:33
نویسنده : مامان
460 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی 3 ساله بودی ، مامان سر کار می رفت و مجبور بود تو رو به مهد کودک ببره. اون جا رو اصلا دوست نداشتی و فکر می کردی دیگه دنبالت نمیام . یادم میاد یه روز اونقدر گریه کردی که منم نشستم تو مهدکودک و به پای تو اشک ریختم. ولی مجبور بودم که عزیزم رو برای چند ساعتی تنها بگذارم.گریه

روز خیلی بدی بود. بعضی از روزها تو رو خونه مامانی اکرم می ذاشتم و خیالم راحت تر. آخه مامانی خیلی برات زحمت کشیده و می دونم که خیلی خیلی هم دوستت داره.ماچ

بعد از دوران خردسالی، وارد دوران کودکی شدی و برات خیلی لذت داشت. هر هفته با بابا و مامان به پارک می رفتی و کلی بازی می کردی.گاوچران

من و بابا از اینکه تو رو خوشحال و شاد می دیدیم لذت می بردیم. روزها گذشتند و تو وارد 5 سالگی شدی و یه غنچه دوست داشتنی، که باید به پیش دبستانی می رفت.

بالاخره انتظار یاشار به سر اومد و براي اولين بار وارد مدرسه شد تا جشن غنچه ها رو از نزدیک ببینه. .حالا کودک من ، یه غنچه بود که از خوشحالی نمی دونست چه کار کنه.

من و بابا هم اون روز به مدرسه دعوت شده بودیم. وای چه روز خوبی بود. وقتی برای اولین بار پسرمونو تو لباس مدرسه دیدیم از خوشحالی گریمون گرفت.گریه اونقدر قشنگ و آقا شده بودی که نگو!تشویق

از طرف صدا و سیما هم اومده بودند تا براتون برنامه اجرا کنند. ما اون روز یه کم دیر رسیدیم. آخه منتظر بابا بودیم تا ماشین بیاره و ما رو ببره. برای همین هم تو رفتی و آخر صف ایستادی. مجری برنامه اومد پیش تو و ازت یه سوال پرسید.

اون روز یه کم خجالت کشیدی و جواب ندادی. خیال باطل

بالاخره روزها اومدند و رفتند و تو هر روز به مدرسه می رفتی و ناراحت بودی از اینکه نکنه یه روز تعطیل بشین! قهر اسم خانم معلمتون رو یادم میاد. یادته؟ آره عزیزم، خانم سیادتی. از همین جا دستشو می بوسم و ازش تشکر می کنم که برای پسرم تو مدرسه یه مامان خوب بوده.ماچ

راستی، تا یادم نرفته ، مدرسه تون یه خانم مدیر خیلی خیلی خوب هم داشت که کلی براش زحمت کشیده بود. آره عزیزم، خاله مریم می گم. لازم دونستم که از اینجا هم دست خاله رو ببوسم و بهش خسته نباشید بگم. آخه خاله هم برات تو مدرسه خیلی مامان بوده!ماچ

حالا پسر گلم یک سال بزرگتر شده و خودش رو داره برای کلاس اول آماده می کنه.

شکوفه بهاریم: یاشار عزیزم، دلم می خواد هر چه زودتر بزرگ و بزرگتر بشی و برای خودت یه مرد بزرگ!

به امید اون روز! 

 

حالا ٢ تا عکس خوشگل از اولین روز و آخرین روز پیش دبستانی رو می بینیم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

بابای ملیسا
25 تیر 91 22:52
سلام . وبلاگتون مثل همیشه زیبا و قشنگ بود . وبلاگ ملیسا خانم با بیش از ده عکس جدیدش به روز شد . ممنون میشم به وبلاگ دختر گلم سری بزنید و با گذاشتن یک نظر شب های قشنگ دخترم ملیسا رو پر ستاره تر کنید . منتظر شما هستیم.